البته در این میان نمی توان تاثیر جریانات غرب گریزی که در طول دوره ی خود رجوع به هویت و سنت قومی را می پروراند را در جامعه ی ان روز ایران نادیده گرفت .کسانی نظیر حسین زنده رودی ،فرامرز پیلارام ،مسعود عرب شاهی،صادق تبریزی ،ژازه تباتبایی،منصور قندریز ،پرویز تناولی جستجویی را اغاز کردند که ده سالی طول کشید تا ثمر داد .
در بروشور نمایشگاه سقاخانه چنین نوشته می شود .”هنگاهی که در ایران از بازارچه ای می گذری و یا از کوچه ی محله ای قدیمی رد می شوی به یک جورتو رفتگی بر می خوری که به دیوار تعبیه شده است و پنجره ی مشبک اهنی قسمتی از انرا می پوشاند .داخل این تو رفتگی شیرهای متصل مخزن ابی به رنگ استوانه ای از مس می بینید .مخزن مسی گاهی به تز ئیناتي اراسته است .بالايش سه قبه دارد .از روی قبه میانی که از دو قبه بزرگتر است . دست پهن مسی برافراشته شده است که رویش با خط خوش کلماتی به صورت مشبک نوشته اند .چند پیاله ی ابخوری مسی با زنجیر به مخزن وصلند .بر روی مخزن اب شمع هایی گذاشته اند که برخی روشن اند و بعضی سوخته اند .تکه پارچه ها و کهنه هایی رنگی به میله های پنجره مشبک بسته اند .بر چهار پایه ی پهلوی تو رفتگی گاهی پیرمردی می نشیند .شب های جمعه کاروی اب دادن و شمع روشن کردن و نوحه خوانی است .این مکان مقدس غریب که نامش سقا خانه است کیفیت سحر امیزی دارد ولی به ظاهر کار هنری مقدس با تشریفات به نظر می اید .